واکاوی پدیده مدرک طلبی در جامعه امروز ایران

مدرك‌طلبي مثل خوره به جان جامعه ايراني افتاده است. همگان مي‌خواهند عنواني داشته باشند؛ فقط عنوان آقا و خانم دیگرجان‌فرسا است. از عنوان آقاي دكتر يا خانم مهندس در پيشاني نام آنان گریزانی نیست.

واکاوی پدیده مدرک طلبی در جامعه امروز ایران
مدرك‌طلبي مثل خوره به جان جامعه ايراني افتاده است. همگان مي‌خواهند عنواني داشته باشند؛ فقط عنوان آقا و خانم دیگرجان‌فرسا است. از عنوان آقاي دكتر يا خانم مهندس در پيشاني نام آنان گریزانی نیست.

روزي نمي‌گذرد كه حضوری، با پست الكترونيك يا از طريق فيس‌بوك حداقل ده نفر براي پايان‌نامه دكترا و كارشناسي ارشد به من مراجعه نكنند و موضوع و نظر نخواهند یا اندیشناک ادامه تحصيل نباشند. در این محیط در و دیوار به هم پیوسته، اگر گرایش به مدرک در رشته مالي بر اين منوال باشد، لابد در ساير رشته‌ها نيز همين تمايل‌ها و علاقه‌مندي‌ها در جريان است. اشتباه مفرحی  است اگر فرض کنیم عنوان دکترای زنان و مردان ايراني به خودي خود چيزي را عوض مي‌كند. نه با داشتن حتی50 درصد جمعیت آقای دکتر وضع بهتر مي‌شود و جريان توسعه شتاب مي‌گیرد و نه با داشتن 50 درصد خانم دکتر اوضاع سياسي و اجتماعي بهبود مي‌يابد.

كار به جايي رسيده است كه در حوزه‌هاي علميه نيز علاقه به اخذ مدرك دكترا و معادل‌سازي با كارشناسي ارشد و دكترا نمودی یگانه یافته است. در سفري به قم در سال‌هاي اخير ، براي داوري پايان‌نامه تحصيلي دريافتم كه تقريبا همه روحانيون حاضر در جلسه، عنوان دكترا داشتند. شبیخون مدرك‌طلبی تا فراترها دامن قانون‌گذاران مجلس شوراي اسلامي را هم گرفته است. حالا براي نمايندگي مردم بايد مدرك كارشناسي ارشد داشته باشيد؛ فارغ از آنكه اين مدرك در چه رشته‌اي است، از كدام مركز آموزشي دريافت شده است و مهم‌تر از همه اينكه با كدام كيفيت مدرك اخذ شده است. شايد ايران از معدود كشورهايي باشد كه پيش‌شرط اخذ حداقل مدرك كارشناسي ارشد را براي نمايندگي مردم ضروري مي‌داند. چون مد دكترا‌گرفتن در كشورهاي مشترک المنافع بسيار رواج داشته است، كم نبوده‌اند مقاماتي كه براي اخذ دكترا به جمهوري‌هاي آذربايجان، تاجیکستان، قزاقستان، ... رفتند تا با مدرك دکترا به ایران بازگردند.

پژوهشي مبتني بر داده‌هاي فراوان لازم است تا عمق اين گرايش را ريشه‌يابي كند و کشتگاه آن را بشناسد. براساس شواهد و تجربه‌هاي شخصي، معتقدم گرايش به مدرك در جامعه ايراني حاصل عدم‌توجه به علت مدرك‌جويي است. رهروان فداکار این طریق، مدرك را براي چه مي‌خواهند؟ چه كساني در جامعه ايراني به اين خواست مبتذل دامن زده‌اند که عنوان دكتر يا مهندس را وسيله خودنمايي و نمايش كنند. بسياري از جواناني كه براي ادامه تحصيل به من مراجعه مي‌كنند واقعا نمي‌دانند براي چه به مدرك بالاتر نياز دارند.

ضعف امروز بازار كار در ايران البته دليل عمده‌اي براي بسياري از جوانان است كه كلاه دانشجويي را از سر برندارند؛ در بازار كار مسووليت نپذيرند و وادی واقعي كسب‌وكار را تجربه نكنند. آن عده اگر عنوان دانشجويي را هم نداشته باشند، بدون شغلي پايدار و بدون پول، در اين شرايط نامناسب اقتصادي، نمي‌دانند ديگر چه كنند، هرچند که دریافته‌اند اين‌ مدرك دانشگاهي درد چنداني هم از آنان دوا نخواهد‌كرد. عده‌ای هم به امید ویزا و مهاجرت به دنبال مدرک‌اند. درصد بالایی از فوق دکتراجویان امروز ایران در واقع به صید ویزایی سه ساله از اروپا یا آمریکای شمالی دل بسته‌اند. اگر كاربرد مدرك دانشگاهي همين‌ها باشد كه طفلانه به دوستان نوبت به نوبت پز مدرك بدهيم، بي‌شك آن مدارك كوچك‌ترين فايده‌اي نخواهد داشت.

در كشور ما، البته مدرك بی‌محتوا وسيله‌اي براي شغل‌گرفتن عده‌اي شده است. آن‌هايي كه شغل تقسيم مي‌كردند و سر در نمي‌آوردند كه چه كسي داراي صلاحيت بوده و چه كسي نبوده، برايشان صرف مدرک دكترا مهم بوده است. هر آقاي دكتر اقتصادي، كارشناس اقتصاد تلقي مي‌شده و چون قدرت تشخيص نداشتند، كارها را به بسياري از دكتراهايي دادند كه بی‌شک كارشان را بلد نبودند.

اگر مدرك دانشگاهي ضمانت اخذ شغل مناسب نباشد، تلف‌كردن چندين سال براي اخذ مدرك كارشناسي ارشد و مدارك بالاتر، بي‌معنا خواهد بود؛ به‌ويژه اگر درخت تهی از بار دانشگاه محل اخذ مدرك، ساقه معنا نداشته باشد و واقعا چيزي آموزش نداده باشد؛ چيزي كه با اخذ مدرک بتوانیم ادعا كنیم در حوزه‌اي از اجرا، صاحب‌نظر و تخصص‌ایم.

دریافت آموزش و اخذ مدرك در رشته‌اي تحصیلی كه جوانان در آن قبول ‌شده‌اند خودبه‌خود به‌معناي وجود كار در آن رشته و نيز علاقه‌مندي به آن نيست. اندوه‌زار خاطر انبوه جواناني كه در رشته غيرمرتبط با مدرك خود شغل گرفتند و زندگي گذراندند، در عین حال بيانگر مصيبت كشور در عرصه آموزش عالی بوده است. به‌علاوه، داشتن برخی مدرك‌ها در جمهوري اسلامي ايران به هيچ دردي نخورده است و آبی از آنها برای صاحبان مدرک گرم نشده است. البته برخي از مدرك‌ها به‌ كار گرفتن مدركی بالاتر خورده است که در آن حد غنيمتي بوده است!    هرچند كه دوباره بايد سال‌ها سر كلاس می‌نشستند  و درس‌هايي می‌خواندند كه از  خواندنشان شكمي سير نمي‌شد.

در موسسه‌اي كه من  36 سال قبل در آنجا درس مي‌خواندم، از 14 دانشجوي ژاپنی دكترا طي چند سال، سه نفر دوره را به پايان بردند و مدرك گرفتند. بقیه 11 نفر فقط به آن دانشکده سرك كشيده بودند تا مطلع شوند آیا چيزي در آنجا براي يادگرفتن بوده. لابد در كشور آنان كسي به صرف داشتن عنوان و مدرك، صاحب ارزش نمي‌شده است.

از سوی دیگر اما در كشوري زندگي مي‌كنيم كه اگر كسي واقعا كاري را خوب بلد باشد، بيكار نخواهد ماند. مشكل آن است كه مثلا با اخذ مدرك مهندسي از دانشگاهی ضعيف‌، جوان فارغ‌التحصیل لزوما چيزي یاد نگرفته که حداقل او را به تعميركاری خوب بدل کرده باشد؛ تعميركاری که برای وی كار فراوان است. انبوه دانشجويان با مدرك كارشناسي در رشته مديريت مثالی مناسب از مقوله‌اي قابل‌تامل است. دیرگاهی است که جوانانی 22 ساله با مدرک کارشناسی مديريت‌ از دانشگاه‌های ایران فارغ‌التحصیل می‌شوند که واقعا دانشگاه هيچ به آنان نياموخته است: نه اندکی حسابداري آموخته‌اند، نه مي‌توانند طرح بازاريابي بنويسند، نه مي‌توانند برای سازمانی طرح اولیه سازماني را بریزند و نه ... . فقط مدرك كارشناسي دارند. وقتي مي‌پرسيد مدعي انجام چه کاری هستيد و چه چيزي را بلديد، جوابي غير از سكوت ندارند. اينان حتی وقتي مدرك كارشناسي ارشد هم مي‌گيرند، هنوز هيچ حرفه و هنري را بلد نيستند. حکم پرنده‌ای را دارند که از مترسک می‌ترسد و چنین است که بیکار خواهند ماند.

دليل ديگر ادامه تحصيل آموزشي در دانشگاه‌ها، ضعف آموزش ضمن‌خدمت يا ضمن‌كار (training) در ايران است. آنچه به‌ناگاه زندگي بي‌مسووليت، یله و توأم با خوشگذراني مثلا دانشجوي آمريكایی را به نظم مي‌كشد، نظم آهنین حضور در محيط كاري است كه او را از سریر ساحل فانتزي محيط آموزشي به دنياي سخت و اضطراب‌آلود كسب‌وكار مي‌آورد و براي آماده‌شدن براي چنان حضوري، اين آموزش حين‌خدمت است كه دانشجوي سابق را با مزارآباد كارمندي منضبط، آموزنده و داراي‌صلاحيت آشنا مي‌كند.

شگفتا بسياري از داوطلبان مدرك كارشناسي ارشد و دكترا يا پايان‌نامه‌نويسان اين مدارك كه به من مراجعه مي‌كنند، از حداقلی از دانش زبان انگليسي هم برخوردار نیستند. مي‌پرسم چگونه مي‌خواهيد بدون دسترسی به جویباری از زباني كه بي‌شك زبان علم است، پايان‌نامه بنويسيد. به انبوه مقامات داراي مدرك دكترا ارجاعم مي‌دهند كه يك صفحه مطلب انگليسي هم نمي‌توانند بخوانند. مي‌پرسند، اينها چگونه مدرك گرفته‌اند و پايان‌نامه نوشته‌اند و اين بار منم كه نمي‌دانم چگونه به آنان پاسخ دهم.

به‌راستي چگونه ممكن است در این عصر كسي پايان‌نامه كارشناسي ارشد يا دكترا بنويسد، بدون اينكه به مراجع انگليسي‌زبان مراجعه كند. هرچه باشد بيش از 90 درصد منابع و مراجع در تقريبا كليه حوزه‌هاي علم به زبان انگليسي نوشته شده است. حتي اگر دانشجو فرانسوي، آلماني يا ژاپني باشد، تمنای محال است که بدون انگليسي بتواند پايان‌نامه بنويسد. امروزه حتی جوانی که می‌خواهد دکترای ادبیات فارسی بگیرد، ناچار است نظر خارجی‌ها را هم در مورد موضوع مورد پژوهش خود جویا شود و این نظرها البته به زبان انگلیسی نگارش شده است.

 وقتي مي‌پرسم به‌جاي هیاهوی اخذ مدرک كارشناسي ارشد، چرا زبان انگليسي خود را تقويت نمي‌كند، تازه منطق حرف را مي‌فهمد، سري تكان مي‌دهد و مي‌گويد حتما تقویت خواهم كرد. با این وضعیت، کار اين قافله تا به حشر لنگ خواهد بود.

ناشدنی و در بسیاری نقاط دنیا ناشنیدنی است که دانشجويي بتواند مدرك ارشد يا دكتراي حسابداري يا مالي بگيرد، بدون اينكه به منابع انگليسي‌زبان مراجعه كند؛ آنجا که بیش از 90 درصد کل منابع به زبان انگليسي‌ است، آوازی غریب است اگر مدعی شویم بدون مراجعه به این مآخذ، کار پژوهش انجام‌شدنی است. این هم از اعجاز کشور ماست که برخي از مقامات مدعي اخذ مدرك دكتراي اقتصاد، حسابداري يا مالي، از خواندن دو صفحه متن انگليسي در رشته خود عاجزند. خواب مخمل آبی‌شان به هم می‌خورد اگر بپرسید پس چگونه ادبيات موضوع پايان‌نامه خود را نگاشته‌اید؟
اخذ مدرك زربفت دكترا به درد مديريت وكالت، سياست، اداره كسب‌وكارها و انجام كاري تخصصي در بنگاه‌ها نمي‌خورد. مدرك دكترا به كار كساني مي‌آيد كه مي‌خواهند معلم يا پژوهشگر شوند. من خود در 10 سال اخير در بنگاه‌های محل خدمتم، از استخدام دارندگان مدرك دكترا پرهيز كرده‌ام؛ چرا كه فراتخصص‌شان انتظارات و توقعاتي می‌آفریند كه بنگاه را تاب پاسخگویي آن نيست. با اخذ این مدرک، مصداق ضرب‌المثل «از اونجا مانده و از اين‌جا رونده» می‌شوند.

به‌علاوه، در 10 سال اخير سعي كرده‌ام كمتر در سطح دكترا به كلاس درس بروم، چون اولا عمده دانشجويان دكترا تا اين اواخر از مقامات یا حداقل مدیران رده ارشد بوده‌اند كه وقت درس‌خواندن نداشته‌اند و کلاس‌رفتن وقت هر دو نفرمان را تلف مي‌کرد و ثانيا تدريس در دكترا در رشته تخصصی من، باید عمدتا مختص معلمان جوانی باشد که در مباحث تخصصی به‌روزند و افرادي در سن من، طبعا صاحب صلاحيت براي تدريس در سطح دكترا نيستند و در همه‌جاي دنيا هم، بيشتر مدرسان سطح دكترا جوان و در موضوع  مورد ‌ارائه خود بهنگام‌ و روزآمدند.

با درونی سوخته به انبوه مشتاقان دكترا باید گفت كه براي دستيابي به شغل غیرآموزشی و پژوهشی عمر خود را برای اخذ درجه دكترا تلف‌ نکنند. مشتاقان كار بايد مدعي باشند که واقعا تخصصي دارند. برای كارجويان رشته‌هاي حسابداري و مالي، بعد از گذراندن مدرك كارشناسي یا حداکثر کارشناسی ارشد، اخذ مدارك حرفه‌اي هم‌چون گذراندن آزمون‌های حسابداران رسمی، آزمون‌هاي بورس، امتحانات CPA و CFA و ... به‌مراتب پراهميت‌تر، مهم‌تر وضروری‌تر از مدرك دكترا است.

مدرک دكترا مورد نياز کسانی است كه زندگي آموزشي و پژوهشي را دنبال مي‌كنند. در جوامعي كه همه چيز جاي خود است، در حوزه اجرائیات حسابداری و مالی، كسي از شما نمي‌پرسد مدرك دکترا داريد يا نه، بلكه از مدارک حرفه‌ای شما مي‌پرسند تا مطمئن شوند حرفه‌ای را  بلد هستيد. مي‌خواهند مطمئن شوند آیا مي‌توانيد بودجه بنويسيد؟ مي‌توانيد صورت جريان نقدي تنظيم كنيد؟ مي‌توانيد سازماني ماتريسي پيشنهاد دهيد؟ مي‌توانيد طرح صندوق بازنشستگي را از آب درآوريد؟ مي‌توانيد معاملات فاركس انجام دهيد؟ مي‌توانيد سبد مناسبي از سهام درست كنيد؟ مي‌توانيد مدیریت ثروت کنید؟ مي‌توانيد طرح فروش محصول مالی جديدي را بنويسيد؟ مي‌توانيد متن بيمه‌نامه حمل‌ونقل دريايي را تنظيم كنيد؟ مي‌توانيد از پس ممیز مالياتي برآييد و براي محاسبه ماليات خود دلايل متقن بياوريد؟ مي‌توانيد متن الحاقيه اعتبار اسنادي را تنظيم كنيد؟ مي‌توانيد ...  و نمی‌پرسند دکترا دارید یا ندارید.

اگر قصد زندگي آموزشي و پژوهشي نداريد، چند مدرك دكتراي شما هم دردي دوا نمي‌كند. در قله کوهسار دارنده برای مثال دو مدرك دكترا نیز، دركشوري که حساب‌وكتاب دارد، هيچ كاري غير از تدريس و پژوهش به شما پيشنهاد نخواهد شد. براي ادامه زندگي پرنشاط، بايد مدعي بلدبودن كاري باشید. اخذ مدرك بايد وسيله اين یادگيري باشد، نه اينكه گرفتن مدرك خود به هدف تبديل شود.

بيماري دكترا يكي از مزمن‌ترين بيماري‌های 20 سال اخير در ایران بوده است. شتر را گم كرده، پي افسارش مي‌گردیم. عمري در امتحان گرفتن و امتحان‌دادن تلف مي‌شود، بدون اينكه چيزي عايد كشور شود. تا آنجا كه نفس داشتن مدرك ارزش تلقي شود، خورجين‌خورجين دكترا گرفتن دردي از كشور دوا نمي‌كند و افسوس از عمري كه از جوانان در این مسیر تلف می‌شود. بي‌دليل نبود كه در رژيم گذشته، غير از پزشكان، ديگر دارندگان مدرك دكترا، در مكاتبات اداري حق نداشتند از عنوان دكتراي خود استفاده كنند تا بلکه اندکی از شرار آتش دکتراطلبی جهان سومی کاسته شود.
انسان جهان سومي سخت به ظاهر چسبيده و محتوا را رها كرده است.

علاقه به مدرك بيانگر توجه به ظاهر و غفلت از ژرفا و مضمون آموزش عالی در جوامع جهان‌سومي است؛ توجهی که متاسفانه امروز فراتر از عرصه آموزش، بسیاری از پهنه‌های اقتصادی و اجتماعی را هم درنوردیده است. ارائه آمار غلط اقتصادی یا عدم انتشار آماری که نامناسب تلقی می‌شود وجهی از این دیدگاه است. فخرفروشی ابلهانه مراسم جشن و عزا تجلی همین نگاه در وادی اجتماعی است. سطحی‌نویسی در مورد مسائل غامض اجتماعی، از جنس آنچه در این مقاله می‌یابید، توسط نگارنده‌ای مالی‌چی در روز سیزده نوروز، اگر از نحسی این روز تلقی نشود، بی‌شک از عواقب همین توجه جهان‌سومی به ظاهر امور است!